“سنکا” صدای فروخورده انسان امروز است/ پلی از فلسفه رواق تا رباعیاتِ خیام
- شناسه خبر: 1744
- تاریخ و زمان ارسال: 16 اردیبهشت 1402 ساعت 05:24
- منبع: خبرگزاری ایلنا
خبرگزاری فلسفه ایران مترجم کتاب «در جستجوی خردمندی» درباره اثر پیش رو میگوید: سنکا در این اثر به دنبال کمالِ اخلاق است، و نگارش نامه را صرفا به این سبب برمیگزیند تا راه سادهتری برای ارتباط با آیندگان برگزیند. نامهها از آنجا که با روح انسان در ارتباطاند، همواره اثرگذار بوده و خواهند بود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، لوکیوس آنائیوس سِنِکا (۴ پیش از میلاد-۶۵ میلادی) از چهرههای اصلی فلسفه دوره امپراتوری روم، یکی از پایهگذاران اصلی فلسفه رواقی بود که آثارش در دوران رنسانس از سوی بسیاری از افراد شاخص خصوصا میشل دو مونتنی فیلسوف فرانسوی مورد ستایش قرار گرفت. «در جستجوی خردمندی» (رسالاتی در باب اخلاق) از مشهوترین آثار سنکا است؛ کتاب شامل «۱۲۴ نامه اخلاقی به لوسیلیوس» است و سنکا در آنها به فلسفه، تجربهها، شادیها و رنجهای خود اشاره میکند. این نامهها در آخرین سالهای زندگی سنکا نوشته شده و جملگی خطاب به لوسیلیوس شوالیه رومی است که در اثنای نگارشِ «نامهها»، دادستان سیسیل بوده است. آنچه میخوانید گفتوگو با محمدصادق رئیسی، مترجم کتاب «در جستجوی خردمندی»، است که به تازگی از سوی نشر پیام امروز منتشر شده است.
سنکا از بزرگترین فیلسوفان و نمایشنامهنویسان رُمِ باستان است. نامی که شاید بتوان گفت در ایران با ترجمه نمایشنامههای او توسط عبداله کوثری شناخته شد، اما پس از آن آثار فلسفی او یکییکی ترجمه و منتشر شدند. اما با ترجمه تازه شما از یکی از شاخصترین آثار فلسفی او که به شکل نامهنگاری است، چهره دیگری از این انسانِ باستان برای خواننده فارسیزبان گشوده شد. این گشایش را باید به فال نیک گرفت برای ترجمه دیگر آثار او یا آثار نویسندههای همعصر او؟
بله، بیتردید سنکا یکی از بزرگترین و بینظیرین فیلسوفان در همه اعصار است. یگانه و بینظیر از این جهت که آثارش حتی در زمان حیات خودِ وی خوانده میشد. نمایشنامههایش اجرا میشدند. اهمیت والای سنکا نه تنها در خلق آثار بزرگ اوست، که به سیطره وی به حوزه سیاست و فلسفه نزدیک میشود، بلکه به ساختار و سیاق زندگیِ شخصی اوست. آموزگاری پرتوان که در حوزه تعلیم به نرون آموزش میداد و هم بعدها مشاور بانفوذش شد. به جهت تسلطی که به سخن و کلام داشت، به خطیبی والا بدل شد، به مجلس سنا راه یافت. اما تقدیر چیز دیگری برای وی رقم زد. حسادت او را محکوم به تبعید کرد. تنهایی و تبعید نظام فکری او را شکل داد، و این گونه زمینهساز آثاری شد که بیش از دو هزار سال جهان تفکر را به خود مشغول داشته است. باری سنکا در این اثر به دنبال کمالِ اخلاق است، و نگارش نامه را صرفا به این سبب برمیگزیند تا راه سادهتری برای ارتباط با آیندگان برگزیند. نامهها از آنجا که با روح انسان در ارتباطاند، همواره اثرگذار بوده و خواهند بود. نامههای بسیاری از فیلسوفان روم و یونان باستان وجود دارد که جایشان در زبان فارسی خالی است. باشد که این کتاب نویدی برای ترجمه سایر آثار سنکا و دیگر فیلسوفان همعصر یا بعد از او باشد. من البته برخی از آن را ترجمه کردهام، و برخی دیگر را نیز در برنامههای کاری آینده خود دارم اگر مجال و فراغتی دست دهد.
«در جستجوی خردمندی» شامل ۱۲۴ نامه است که هر کدام هم بابِ تازهای است درباره زندگی و مرگ انسان و مسائل پیرامون هستی و… نامههایی که هرکدام در حُکمِ جستاری است که پس از گذر از دو هزار سال، هنوز تازه و خواندنی و به قول فرانسیس بیکن صریح و متفکرانه است. از تجربه ترجمه این اثر بگویید؟
من پیش از نامهها، برخی آثار سنکا را خوانده بودم، چه برخی آثارش که به فارسی ترجمه شدند، و چه به زبان انگلیسی. اما ترجمه نامهها را مرهون میشل دو مونتنی هستم. او بود که من در اثنای ترجمه مقالاتاش، به ترجمه نامهها ترغیب شدم. لذتی که میشد از نامهها برد، قابلِ وصف نبود. همه چیز در خود داشت. کلامِ فصیح، زبان شیوا و ادبی، تفکری نوآئین، و بالاتر از همه اینها، زخمها و رنجها و آلامی در خود داشت که منکوبم میکرد. خلاصه این که نامهها زندگی بودند. روح حیات در آنها جاری بود. تفاوت این کتاب با سایر آثارش در همین نکته است. دو راس هستی را توامان مورد توجه قرار میدهد: زندگی و مرگ را.
فلسفه رواقی برای خواننده ایرانی که رباعیات خیام را نیز در پسزمینه ذهنش دارد، بهنوعی آشنا است. اما از زاویه دید سنکا در این کتاب، چه نزدیکیهایی با زندگیِ انسان ایرانی دارد؟
واقعیت این است که فلسفه، پیش از ظهور رواقیون، درگیر دو دشواریِ عظیم بود. یکی فلسفه کلاسیک یونان و دیگری تفکر مسیحت. فلسفه رواقی در واقع حلقه مفقوده این دو بود. درک این دشواری را مرهون زنو – بنیانگذار تفکر یونانی – هستیم. این تفکر واسطهای شد به آن مباحث و موضوعاتی که در دو تفکر پیشین جایگاهی نداشت. طبیعت کانون اصلی این فلسفه است. اخلاق و از همه مهمتر، دورنمای فلسفه سنکا، تمام گستره هستی است. جهان برای وی به منزله وطن اوست. اما در پاسخ به پرسش شما در مورد انسان ایرانی و نزدیکی او با تفکر سنکا باید بگویم که مردمان ما، این مردمان صبور و رنجور، تمامی رنجها و زخمها و مصائبی را که بر او رفته، لاجرم در پی تسلی است، او اینها را در سنکا میبیند. سنکا بیتردید صدای فروخورده انسانی است که در پی آزادی و رهایی از رذیلتها و تفکرات بسته است. اندیشههای سنکا در حقیقت بهنوعی راهنمای زندگی انسان در تمامی اعصار خواهد بود. و البته حاکمان و سیاستمداران، تا راهی به سوی خردمندی و فضیلت بیابند.
میتوان گفت که ۶۵۰ صفحه نامه (یا جستار)، بهنوعی در ستایشِ زندگی است: به بیانی دیگر، زندگیِ خردمندانه. دو عنصری که در زندگی انسان غایب یا کمرنگ شده است. فکر میکنید این کتاب بتواند دریچهای تازه را رای خواننده برای یک زندگی بهتر بگشاید؟
بله یکایک نامهها یک وجه اشتراک دارند، و آن رگه زندگی است، و پرواضح است که زندگی زمانی معنا پیدا میکند که انسان در میان باشد، یا بهتر است بگویم موجود زنده، و در این نامهها سنکا ۱۲۴ موضوعی را مطرح میسازد که در لایههای درونی هر انسانی است. از این روست که آنها را جستار نام نهادهاند. دوستی، برادری، سادهزیستی، خردمندی، فضیلت، خشم، و بسیاری دیگر از صفات و خصائل انسانی که میتوان معیار درستی برای یک زندگی سعادتمند باشد. چیزی که در جامعه ما تقریبا رنگ باخته است. آری «در جستجوی خردمندی» راهی بس پهناور پیشِ پای انسان، و البته مردمانی قرار میدهد که گرفتار رنج بیپایانی شدهاند که حاکمان و زورمداران بر آنها روا داشتهاند. بر حقوق انسانی و مدنی آنها پا گذاشتهاند و سلطهگری را جایگزینِ حاکمیت عقل کردهاند.
کتاب از «در باب وقتاندوزی» آغاز میشود و با «در باب خیرِ راستین به مثابه نیلِ به عقل» به پایان میرسد. آغاز و پایانی که گویی حرفِ این روزهاست. زمانی که بیرحمانه پیش میرود، اما گویی عقل در این گذار جایش را به چیزهایی داده که با انسان مدرن در تضاد است. به نظر، سنکا، با همه، بهویژه که در این نامههایش مدام به عاقبتِ اسکندر نیز اشاره میکند، با حاکمان نیز سخن میگوید، آنجا که از زبان اسکندر که از تیرِ خدنگی زخم برداشته، مینویسد: «تمام افرادم سوگند میخورند که من فرزند ژوپیترم، اما این زخم فریاد برمیکشد که من فانیام!»
نکته اصلی و تفاوت عمده سنکا با دیگر فلاسفه، و حتی دیگر رواقیون در همین است. عقلاندیشی. او حتی اداره جهان را بر پایه یک مشیّت عقلانی میداند. عقل را محور همه امور زندگی میداند. حتی گریز از عواطف متمایل به شّر، خشم، تسلط بر غرایز و امیال، همه را میتوان و باید بر پایه عقل از بین بُرد. در این بین دو چیز قطعا در تمامی طول این مسیر بیپایان، انکارناشدنی است: «وقتاندوزی و خیر راستین به مثابه نیل به عقل»؛ که اشاره دقیق پرسش شماست. این همان چیزی است که شما در تفکر ایرانی از خیام تا به امروز در جستجوی پاسخ و رابطه آن با سنکا هستید. این است آن اشتراک لاینفک انسان در گذر تاریخ. و آنجا که انسان را در تقابلِ با عقل میبیند فریاد برمیآورد و حاکمان و پادشاهان و زندگی آنان را در منظر دید مخاطب قرار میدهد، و فناپذیری را گوشزد میکند.
و در پایان، وجه بارز و متمایز این کتاب در میان سایر آثار سنکا، چیست؟ و چه ضرورتی برای انسانِ امروز دارد؟
تفاوت برجسته این اثر با دیگر آثار سنکا در نوع زبان اوست. زبان نامهها زبانی چندوجهی است. گاه صریح و تند و قاطع، گاه نرمخو و لطیف. گاه ساده و بیپیرایه، و گاه ادیبانه و سرشار از عواطف انسانی. به اقتضای کلام و موضوع، گاه کوتاه است و گاه بلند. نامه، زبان ارتباط است. اگرچه خطاب به لوسیلیوس است، اما روحی متکثر است. استحاله انسانی است در زمان و بیزمان. سنکا نگارش نامهها را برمیگزیند تا بتواند بدون دغدغه و بیآلایش با انسان، با برادرِ خود، با همنوع خود حرف بزند. او وابسته به سنت نامهنگاری است که در فلسفه روم و یونان رواج داشته. «در جستجوی خردمندی» کتابی بالینی است؛ باید خوانده شود، نه به حکمِ ضرورتِ کتابخواندن، بل به مثابه یک لذت. به مثابه فراخورِ حال، هر بار از هر کجای آن که بشود گشود و خواند. بست و اندیشید و گشود و دیگربار، دیگربارها خواند.
انتهای پیام/